من فکر کردم که باید اینجا این را به اشتراک بگذارم زیرا احساس میکنم این واقعاً کمک میکند در مورد مزخرفات مطلقی که برای مدت طولانی به من وارد شده است. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، امیدوارم این شهادتی باشد بر اینکه چقدر واقعاً تایوان را دوست دارم.
دلایل دومین درخواست تجدیدنظر من:
-
ضرورت و اجبار به عنوان دفاع:
- هسته اصلی استدلال برای تجدیدنظر این است که اقدامات انجام شده، بهویژه انتشار مختصر قرارداد اجاره، تحت شرایط اجبار و ضرورت انجام شده است. این دفاع با آزار و اذیت مداوم و خطرات ایمنی حلنشده در ملک اجارهای که ترسی واقعی و منطقی برای امنیت شخصی ایجاد کرده بود، پشتیبانی میشود. بر اساس قوانین تایوان، اقداماتی که برای جلوگیری از آسیب یا خطر قریبالوقوع انجام میشود، باید از مسئولیت کیفری معاف باشد. دادگاههای پایینتر در نظر گرفتن صحیح این دفاع را نادیده گرفتند که منجر به محکومیت ناعادلانه شد.
-
عدم در نظر گرفتن شهادتهای کلیدی شهود:
- دادگاههای پایینتر بهدرستی شهادتهای پنج شاهد کلیدی را که میتوانستند ادعاهای آزار و اذیت، مسائل ایمنی و شرایط اجبار که تحت آن اقدامات انجام شده بود را تأیید کنند، در نظر نگرفتند. این شهود برای ارائه ارزیابی کامل و منصفانه از شرایطی که منجر به دفاع از ضرورت شد، ضروری هستند. نبود شهادتهای آنها بهطور قابل توجهی عدالت و کامل بودن فرآیند قضایی را تضعیف میکند و نیاز به تجدید نظر توسط دادگاه بالاتر را ضروری میکند.
-
محکومیت نامتناسب:
- مجازاتهای اعمالشده، از جمله تقریباً ۷۵۰،۰۰۰ دلار جریمه و شش ماه حبس، بهشدت نامتناسب با جرم ادعایی انتشار مختصر قرارداد اجاره است. این مجازات منعکسکننده ماهیت عمل نیست، بهویژه با توجه به این که از ضرورت انجام شده و بلافاصله اصلاح شده است. این حکم با اصول تناسب که باید راهنمای تصمیمات قضایی باشد، بهویژه زمانی که اقدامات بهدلیل نیاز به محافظت از ایمنی شخصی انجام شده است، همخوانی ندارد.
- نگرانیهای مربوط به بیطرفی قضایی و احتمال فساد:
- نگرانیهای جدی در مورد بیطرفی فرآیند قضایی وجود دارد که با رفتار برخی از کارکنان دادگاه و غیبت مشکوک مترجم رسمی در طول یک جلسه حیاتی اثبات میشود. علاوه بر این، مشارکت مالک به عنوان مترجم خود منصوب شده در جریان دادگاه، سوالاتی در مورد انصاف و یکپارچگی فرآیند ایجاد میکند. این ناهنجاریها حاکی از تأثیرات خارجی بالقوهای است که ممکن است بیطرفی دادرسی قضایی را به خطر انداخته باشد.
-
آزار و اذیت قانونی مداوم:
- اقدامات قانونی مداوم که توسط مالک آغاز شده است، به نظر میرسد بخشی از یک استراتژی عمدی برای نابودی مالی و عاطفی تجدیدنظرخواه است. این الگوی آزار و اذیت قانونی باید توسط دادگاه بهعنوان سوءاستفاده از فرآیند قانونی شناخته شود، و بهطور بیشتری ضرورت مداخله دادگاه بالاتر را توجیه میکند.
-
عدم توجه به شایستگیهای درخواست تجدیدنظر اصلی:
- درخواست تجدیدنظر قبلی بدون بررسی کامل شایستگیهای استدلالهای ارائهشده، بهویژه دفاع از ضرورت و شهادتهای کلیدی شهود، رد شد. این اشتباه رویهای باید برای اطمینان از این که عدالت بهدرستی اجرا میشود، تصحیح شود.
افکار نهایی
علاوه بر استدلالهای قانونی فوقالذکر، من مایلم توجه دادگاه را به زمینه وسیعتری از دو سال گذشته اقدامات قانونی بیوقفهای که توسط مالک من آغاز شده است، جلب کنم که معتقدم نهتنها ناعادلانه بلکه بهطور بالقوه جنایی در خود هستند. باران مداوم تهدیدهای قانونی، همراه با اسناد قانونی ترسناک و اغلب غیرقابل فهمی که دریافت کردهام، مرا در حالت ترس و اضطراب دائمی قرار داده است. بهعنوان یک مهاجر که از سال ۲۰۰۹ تایوان را خانه خود دانستهام، خود را بدون منابع مالی برای تضمین نمایندگی قانونی یافتهام که این وضعیت را بیشتر تشدید کرده است.
اعتقاد راسخ من این است که مجازاتها و اتهامات کیفری اعمالشده علیه من با توجه به شرایط کاملاً غیرموجه است. در عوض، این مالک است که باید تحت نظارت قرار گیرد برای اقداماتش که به نظر میرسد بخشی از یک تلاش محاسبهشده برای بیرون کردن من از خانهام باشد که ناشی از آگاهی روشن از گناه خودش است. آزار و اذیت قانونی مداوم او تنها باعث تعمیق گناه او شده است، و ایجاد وضعیتی که عدالت نیاز دارد که او، و نه من، بهخاطر اقداماتش مسئول باشد.
با توجه به این عوامل، من محترمانه از دادگاه درخواست میکنم که پرونده من را با درک کامل از زمینه و هزینه شدید عاطفی و مالی که برای من داشته است، دوباره بررسی کند. من اطمینان دارم که دادگاه ناعادلانه بودن این مسئله را خواهد دید و تسکین مورد نیاز را فراهم خواهد کرد.
شواهد ویدئویی
بعداً متوجه شدم که شوهر او بود که آن تماس تلفنی بسیار ترسناک را برقرار کرد زمانی که همسرش در گزارش پلیس این موضوع را به من نشان داد. اما صبر کنید، بیشتر هم هست! شوهرش در ویدئوی میانجیگری مسخرهای که به شنیدن من که میگویم، "این همان مرد است"، پاسخ داد، بهطور ناخواستهای اعتراف کرد که تماس را برقرار کرده است. با گذاشتن هشت تلفن همراه روی میز و ادعا کردن این که او نبود که با من تماس گرفت. چگونه او فقط با شنیدن "این همان مرد است" میدانست که من در مورد یک تماس تلفنی صحبت میکنم؟ به عنوان مدرک، این احمق از من خواست که شمارهای را که از آن تماس تلفنی دریافت کردم، بگیرم، گویا این نشان میدهد که او فردی نیست که تماس گرفته است. این موضوع منطقی نیست و نشان میدهد که این مرد ممکن است واقعاً بهطور خطرناکی احمق باشد - آیا کسی فکر نمیکند؟ شاید او احمق است، یا شاید او بسیار بیاحتیاط یا بیدقت است بهدلیل انتظاری از معافیت یا حفاظت از یک سیستم قضایی فاسد. من نمیتوانم به هیچ راه دیگری برای تفسیر این اطلاعات فکر کنم، اما در این نقطه، هر دو بهنظر میرسند بسیار محتمل و معقول باشند، و این را با تمام احترام میگویم.